خواستگاری عاشقانه
الهی که بخت تو را وا کنم
تو را توی بخت خودم جا کنم
خودم را که عمری گم کرده ام
خوشا در نگاه توپیدا کنم
دلم را به دست تو یاغی دهم
خودم را به دست تو رسوا کنم
عروس تک خاندانم شوی
تو را مثل غنچه شکوفا کنم
خودت مادر بچه هایم شوی
خودم را کنار تو بابا کنم
من از دست تنهایی آزرده ام
بیا با توایجاد یک ما کنم
شروطت قبول هست وحرفت سند
سند رابیاور که امضا کنم
دو چیز است کمبود من:عشق تو
و آهی که با ناله سوداکنم
مبادا تصور کنی قادرم
تو را صاحب باغ و ویلا کنم
ولی می توانم به اعجاز شعر
تو راساکن کاخ رویاکنم
الهی تو سارای من باشی و
خودم رابه این حیله دارا کنم
نبین ظاهرم را مجالی بده
که خود را برای تو معنا کنم
نبین ظاهر تق ولق مرا
من آنم که باشعر غوغا کنم
بیا بعد از این نان شاعر بخور
که تا چاقی ات را مداوا کنم
به یک گونی پر شبیهی گلم
تو را می توانم زلیخا کنم
بیا جای دریای پول ورفا
تو را غرق اشعار زیبا کنم